فرضیه نظارت یا مانیتور

یکی از فرضیه‌های مهم کراشن در مورد فراگیری زبان دوم، فرضیه مانیتور است که در سال 1996 در کتابی با همین عنوان (Natural Approach) منتشر شد.

فرضیه مانیتور یا نظارت اشاره دارد به بررسی اینکه آیا چیزی درست است یا نه. در فضای یادگیری زبان، منظور از چیزی، جملاتی است که شخص تولید می کند (یعنی جملاتی که بیان می کند یا می نویسد).

این بررسی را فرد یادگیرنده زبان، در ذهنش انجام می دهد: بررسی می کند ببین حرفهایی که می زند یا جملاتی که می نویسد، از نظر گرامری درست هستند یا نه.

مثلاً می نویسد I play football yesterday. اما بخشی از ذهن او که می توانیم آن را ناظر یا مانیتور بنامیم، می گوید play اشتباه است و played درست است.

این فرضیه، درباره رابطه بین فراگیری و یادگیری است که قبلاً درباره آن صحبت کردیم.

طبق گفته دکتر کراشن، متخصص برجسته حوزه زبانشناسی کاربردی، تمرکز روی یادگیری آگاهانه قواعد زبان، منجر به پدیده ای به اسم پدیده مانیتور یا ادیتور (ویرایشگر) می شود.

در واقع این اصل، تاثیر یادگیری آگاهانه قواعد زبان بررسی می‌کند. کسی که بیش از حد روی یادگیری گرامر متمرکز شود، این بخش مانیتور در ذهنش بسیار تقویت می شود و ممکن است مشکلاتی را ایجاد کند.

وقتی سه شرط زیر وجود داشته باشد، می گوییم شخص یاد گیرنده، درگیر پدیده مانیتور است (به زبان ساده‌تر، در حالت نظارت و ویراستاری خودش است):

1- باید زمان کافی داشته باشد

2- تا روی شکل و فرم آن محتوا متمرکز شود یا به درستی آن فکر کند

3- در نتیجه از قبل، باید قواعد گرامری آن را هم خوانده باشد

وقتی به کندی،  درستی حرفی که زدیم یا جمله ای که نوشتیم را (طبق قواعدی که در ذهن داریم) بررسی می‌کنیم در حال نظارت برخورد و تجربه پدیده مانیتور هستیم.

اما وقتی به یک زبان، مثلاً زبان مادری خود مسلط هستیم، بدون دانستن قوانین، با سرعت جملات درست می سازیم. در چنین حالتی، پدیده مانیتور وجود ندارد.

مانیتور کردن خوب است یا بد؟

کسانی هستند که همیشه از روش مانیتور استفاده می کنند. یعنی به صورت مداوم درستی جملات خود را چک می کنند. به اینها، over users می گوییم.

افراد درونگرا، کمال طلب، وسواسی و کسانی که کمتر اجتماعی هستند، بیشتر جز این دسته قرار می گیرند. دکتر کراشن، می گوید احتمالاً کمبود اعتماد بنفس فرد را به این سمت سوق می دهد که بیش از حد لازم از پدیده مانیتور استفاده کنند و بر درستی زبان خود نظارت کنند.

کسانی هم هستند که نه قواعد زبان را بلد هستند، نه تلاش می کنند به صورت آگاهانه از چنین دانشی استفاده کنند. این دسته را under-users می نامیم.

افراد برونگرا یا بسیار اجتماعی بیشتر به این سمت متمایل می شوند.

این دو دسته، از پدیده مانیتور آسیب می بینند و فرآیند یادگیری زبان انها مختل می شود. به این صورت که از یک حدی فراتر نمی روند.

بهترین حالت، یک رویکرد میانه است که به آن optimal users می گوییم. اینها به تناسب و اندازه لازم خود را مانیتور می کنند و بر خود نظارت میکنند.

دکتر کراشن می گوید که بهتر است اثر مانیتور، کم باشد؛ در حدی که فرد بتواند انحراف خود از زبان گفتار نرمال و مرسوم را تشخیص بدهد و تصحیح کند.

به این ترتیب، جملاتی که می سازد، کمی صیقل خورده اند و اشتباهات کمتری دارند.

همچنین، این مانیتور و نظارت کردن در حین نوشتن مفیدتر است تا مکالمه. چون در زمان نوشتن، زمان و شرایط اینکار وجود دارد؛ اما در حین مکالمه، صحبت کردن را مختل می کند و حواس شخص را متوجه یک موضوع ثانویه یعنی چک کردن درستی ساختار، به جای انتقال منظورش می کند.

نظر کراشن درباره یادگیری گرامر

در نوشته زیر، در مورد نظر کراشن درباره یادگیری گرامر صحبت کرده‌ایم:

نقش گرامر در یادگیری زبان

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *