لیست رایج ترین اصطلاحات انگلیسی

اصطلاحات انگلیسی

“آب خنک خوردن” یا “آمار دادن” دو نمونه از اصطلاحات رایج زبان فارسی هستند.

اصطلاح یک عبارت یا جمله ای است با یک معنی و مفهوم خاص که با معنی کردن تک تک کلمه ها نمی توان آن را فهمید.

حتی ممکن است ترجمه کلمه به کلمه آن، بی معنی یا حتی خنده دار باشد.

فرض کنید یک فرد خارجی که در حال یادگیری زبان فارسی است، در متن یک پیام، اصطلاح “آمار دادن”را می بیند.

اگر این زبان آموز ما بخواهد از دانش قبلی خود برای فهمیدن این اصطلاح استفاده کند، معنی آن را متوجه نخواهد شد. از طریق معنا کردن این اصطلاح به صورت کلمه به کلمه به عبارت “Give statistics” می رسد که با معنی اصلی آن کاملاً متفاوت است.

Don’t put all your eggs in one basket

به همین ترتیب اگر تک تک کلمات اصطلاح Don’t put all your eggs in one basket را ترجمه کنیم، به معنی اصلی آن پی نخواهیم برد مگر آنکه بدانیم منظور از این اصطلاح چیست.

یادگیری و تسلط بر اصطلاحات (idioms) انگلیسی برای کسانی که می خواهند در یک کشور انگلیسی زبان زندگی کنند، مفید است و باعث می شود ارتباط بیشتری با فرهنگ کشور مقصد برقرار کنند.

رایج ترین اصطلاحات انگلیسی

معنی اصطلاحات انگلیسی طبق توافق کسانی که انگلیسی صحبت می کنند، مشخص می شود و بیشتر در ادبیات عامیانه و محاوره ای کاربرد دارند. البته ممکن است در یک کتاب یا هر منبع دیگری هم با آنها روبه رو شویم.

در این بخش، لیست رایج ترین اصطلاحات انگلیسی را به همراه مفهوم این اصلاحات را آورده ایم.

این اصطلاحات ممکن است بخشی از یک جمله باشند یا به تنهایی به کار برده شوند.

استفاده معنی اصطلاحات
به عنوان بخشی از یک جمله چیز خوبی که در ابتدا، بد به نظر میرسه

A blessing in disguise

به عنوان بخشی از یک جمله چیزی که عادی و معمولیه

A dime a dozen

به عنوان بخشی از یک جمله اجتناب و دوری از گفتن چیزی که منظورتون هست، معمولا به این خاطر که نارحت کننده است

Beat around the bush

مستقل دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدنه

Better late than never

به عنوان بخشی از یک جمله پذیرفتن چیزی که ناخوشاینده ولی اجتناب ناپذیره

Bite the bullet

مستقل موفق باشی

Break a leg

به عنوان بخشی از یک جمله کار روی چیزی رو متوقف کن

Call it a day

به عنوان بخشی از یک جمله !خیلی منتقد نباش

Cut somebody some slack

به عنوان بخشی از یک جمله بی کیفیت و ضعیف انجام دادن کاری برای صرفه جویی در وقت یا پول

Cutting corners

مستقل آروم باش

Easy does it

به عنوان بخشی از یک جمله غیرقابل کنترل شدن/مدیریت و کنترل چیزی رو از دست دادن

Get out of hand

مستقل بهتر کار کن یا برو

Get your act together

به عنوان بخشی از یک جمله به حرفی که کسی میگه اعتماد کن

Give someone the benefit of the doubt

به عنوان بخشی از یک جمله از اول شروع کن

Go back to the drawing board

مستقل تسلیم نشو

Hang in there

به عنوان بخشی از یک جمله برو بخواب

Hit the sack

مستقل این موضوع پیچیده نیست

It’s not rocket science

به عنوان بخشی از یک جمله چیزی رو خلاصه کردن

Make a long story short

به عنوان بخشی از یک جمله خیلی دیره

Miss the boat

مستقل مجبوری برای چیزی که میخوای بدست بیاری کار کنی

No pain, no gain

به عنوان بخشی از یک جمله انجام دادن یک کار خوب

On the ball

به عنوان بخشی از یک جمله شوخی کردن با کسی

Pull someone’s leg

مستقل خودتو کنترل کن/آروم باش

Pull yourself together

مستقل تا الان همه چیز خوب پیش رفته

So far so good

مستقل دیگه صبرم لبریز شده

That’s the last straw

به عنوان بخشی از یک جمله شرایط  ایده آل

The best of both worlds

مستقل وقتی چیزی سرگرم کننده است متوجه نمیشید چقدر طول میکشه

Time flies when you’re having fun

به عنوان بخشی از یک جمله ناراحت شدن

To get bent out of shape

به عنوان بخشی از یک جمله مشکلی را بدتر کردن

To make matters worse

به عنوان بخشی از یک جمله مریض بودن/ حال جسمی خوبی نداشتن

Under the weather

مستقل اجازه بده الان درباره مشکلات صحبت نکنیم

We’ll cross that bridge when we come to it

به عنوان بخشی از یک جمله فهمیدن چیزی که پیچیده است

Wrap your head around something

مستقل درسته، من موافقم

You can say that again

مستقل من هیچ ایده ای ندارم

Your guess is as good as mine

مستقل بزن به چاک/منو تنها بذار

Buzz off

باید همه اصطلاحات انگلیسی را یاد بگیریم؟

معنی اصطلاحات را چگونه بفهمیم؟

همانطور که یاد گرفتن همه کلمات انگلیسی، کاری بسیار زمان بر و غیر منطقی است، یادگرفتن لیست بلندی از اصطلاحات زبان انگلیسی نیز کار اشتباهی است.

پیشنهاد ما این است که به جای تمرکز روی یاد گرفتن لیستی از این اصطلاحات و حفظ کردن معنی و مفهوم آن، حداکثر تعداد کمی از اصطلاحات رایج و پرکاربرد را یاد بگیرید (این هم ضروری نیست).

از آن به بعد، هر جا با جمله و یا عبارتی برخوردید که به نظر می رسد کنار هم قرار گرفتن کلماتش بی معنی است، یادتان باشد که این احتمالاً یک اصطلاح است.

برای مطمئن شدن، آن را در دو مرجع زیر سرچ کنید:

برای مثال فرض کنید در یک متن یا مکالمه با جمله زیر روبه رو می شویم:

.I sat on the fence and did not give my opinion

عبارت “sat on the fence” با معنای سایر کلمات جمله هماهنگ به نظر نمی رسد پس احتمالاً یک اصطلاح است.

وقتی این عبارت را در منبعی مثل گوگل سرچ میکنیم، می‌بینیم که معنی آن نمایش داده می شود:

سرچ اصطلاحات در گوگل

یا در صورت سرچ کردن این عبارت در منبع دوم با توضیح زیر روبه رو می شویم که به کمک آن می توانیم معنای این اصطلاح را در جمله بالا بفهمیم:

سرچ اصطلاحات در دیکشنری

اگر بخواهیم معنای این اصطلاح را به فارسی بگوییم، شاید عبارت بی طرفی عبارت مناسبی برای آن باشد.

ساختار اصطلاحات:

بیشتر اصطلاحات ساختار ثابتی دارند. برای مثال اصطلاح “sit on the fence” نمی‌تواند به “sit on a fence” یا “sit on the fences” تغییر کند.

از طرفی، برخی از اصطلاحات نتیجه تغییر در ساختار دستوری هستند که به صورت کلی ناردست محسوب می شوند اما رایج هستند. برای نمونه به مثال زیر توجه کنید:

ساختار “To be broken” در لغت به معنای شکسته شدن چیزی است. پس این کلمه در جمله زیر دارای ساختار صحیحی است:

.The lamp is broken so I cannot read my book

اما ساختار “To be broke” یک ساختار اشتباه است اما این ساختار یک اصطلاح است و به معنای بی پولی است:

.I am broke and I cannot go to a movie tonight

همچنین می‌توان در اسم ها، ضمایر و زمان فعل اصطلاحات، تغییراتی اعمال کرد.

.I sat on the fence and did not give my opinion

یا

.Many people are sitting on the fence and have not made a decision

همچنین می توانیم صفت یا قید را به عبارات اصطلاحی استفاده کنیم. برای درک بهتر مثال زیر را ببینیم:

.The politician has been sitting squarely in the middle of the fence since the election

ممکن است به دلیل همین تغییرات، نتوانیم به راحتی یک اصطلاح را در دیکشنری یا منابع دیگر پیدا کنیم. بنابراین هنگام سرچ و جستجو به این نکته توجه کرد و کلمات کلیدی و اصلی را جستجو کرد.

تفاوت اصطلاح با ضرب المثل (adage):

تفاوت با ضری المثل

ضرب المثل حاوی یک پند یا بینش است. کلمات یک ضرب المثال احتمالاً (نه همیشه) از یک داستانی می آید که پشت آن وجود دارد و از معنی تک تک کلمات آن هم می تواند حدس نسبتاً دقیقی در مورد معنی آن زد.

اما همانطور که ابتدای درس گفتیم، فهمیدن معنی اصطلاحات با معنی کردن تک تک کلمات آن اصطلاح، راحت نیست.

برای درک بهتر چند مثال از ضرب المثل های زبان فارسی و انگلیسی را در زیر آورده ایم:

دندانهای اسب پیشکش را نمی شمرند.

 از این ستون به آن ستون فرج است.

.Don’t judge a book by its cover

.Don’t look a gift horse in the mouth

گاهی هم تفاوتی نمی توان بین ضرب المثل و اصطلاح انگلیسی قائل شد. مانند مثال زیر:

.Giving him two dollars he will roll over for you

معرفی کتاب برای اصطلاحات انگلیسی:

قبل از معرفی کتاب ها لازم است ذکر کنیم که پیشنهاد ما برای یادگیری اصطلاحات انگلیسی، این است که هر کدام را در بستر واقعی و در هنگام مواجه شدن با آن (مثلاً در کتاب یا سریال)، یاد بگیریم و سعی کنیم با استفاده از فلش کارت مناسب، اصطلاح جدید را به خاطر بسپاریم.

یاد گرفتن حجم زیادی از اصطلاحات به صورت منفرد و در صورتی که نمی دانیم از این اصطلاح در چه شرایطی استفاده کنیم، فقط باعث می شود زمان زیادی را برای حفظ کردن مقطعی اصطلاح از دست بدهیم و در آینده هم نتوانیم از این محفوظات استفاده کنیم.

در هر صورت اگر با توجه به شرایط خود لازم میبینید که برای یادگیری اصطلاحات زمان بگذارید، پیشنهاد ما برای منبع، کتاب های زیر است که به همراه لینک دانلود یا خرید آمده است:

مجموعه کتابهای English idiom in use

لینک خرید کتاب

مجموعه کتابهای Idioms and phrasal verbs

لینک خرید کتاب

کتاب Oxford Idioms Dictionary for learners of English

لینک خرید کتاب

درس های مرتبط:

به جای کلمات انگلیسی، کالوکیشن یاد بگیریم

3 دیدگاه دربارهٔ «لیست رایج ترین اصطلاحات انگلیسی»

    1. هادی عزیز اگه در انگلیسی منظورتونه باید معادل انگلیسیشون رو بفرمایید

      در فارسی کنایه بار منفی داره
      یک چیز منفی رو به شکل غیر مستقیم به کسی میگیم

      اصطلاح یعنی مصطلح و رایج
      مخصوصا چیزهایی که معنی شون با ظاهرشون فرق داره
      مثل جوجه رو آخر پاییز میشمرن

  1. سلام. میگم آخر توی روشتون معلوم نشد هر روز چند کلمه باید یاد گرفت. اگه اشتباه نکنم با توجه به اینکه تو ۶ ماه وعده تسلط دادین و براش لازمه که ۷۶۲۵ کلمه یاد گرفته شه. یعنی حد اقل روزی سی و نه کلمه.(بلکه بیشتر چون قسمتی از این شش ماه به قواعد و تلفظ تعلق میگیره)؟؟

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *