در این درس فرض میکنیم درس قبل را خواندهاید و کار عملی مربوط به آن را انجام دادهاید. یعنی یک جلسه را با یک معلم مناسب از سایت iTalki زمانبندی کردهاید.
سوال و دغدغهای که الان داریم این است که با این معلم درباره چه موضوعی صحبت کنیم؟
برخی از معلمهای این سایت، به ویژه معلمهای حرفهای که مدرک رسمی تدریس زبان دارند، برنامه سیستماتیک و مشخصی دارند. اما چون ما برنامه و نقشه راه مشخص خود را داریم، قرار نیست روش خود را رها کنیم و برنامه معلم را ادامه بدهیم.
بلکه خود ما قرار است به معلم خود بگوییم که قرار است محتوای جلسه چه باشد و از او چه خواسته و انتظاری داریم.
در واقع ایده اصلی این درس همین است: اینکه خود ما بر اساس سطح و نیاز و هدف خود، خواسته و انتظارات خود را فعالانه با معلم خود مطرح کنیم.
اگر مبتدی هستید
ما در مرحله کلمات پایه، ۶۲۵ کلمه پرکاربرد انگلیسی را به کمک فلشکارتهای مصور و با تلفظ صحیح یاد گرفتیم.
در مرحله بعد، شروع به یادگیری جملات و گرامر و سپس دو هزار کلمه پرکاربرد انگلیسی کردیم.
اکنون ساده ترین کاری که میتوانیم با معلم خصوصی خود انجام دهیم این است:
بعد بر این اساس، از او بخواهیم که با هم برای این کلمات و بر اساس این سطح از گرامر شروع به جملهسازی کنیم.
جملاتی که میسازیم باید طوری باشد که تا حد امکان این کلمات و گرامر را پوشش بدهند.
ساختن جملات هم بیشتر توسط ما انجام میشود و بررسی و تایید صحبت این جملات توسط معلم.
هدف ما این است جملاتی را بسازیم که در واقعیت درباره این جملات میگوییم. مانند :
- داستانهایی درباره آنچه که دیدهایم(بارش باران دیشب) یا انجام دادهایم (درست کردن یک غذای محلی)
- اهداف و برنامههای آینده
- چیزهایی که تصور میکنیم
- داستانهایی درباره دوستان و دیگران
- و هر چیزی در ارتباط با تجربیات گذشته، حال و آینده
یک مثال:
به عنوان مثال اگر چند کلمه زیر از لیست ۶۲۵ کلمه پایه در نظر بگیریم:
earth, sky, up, moon, 1, white, dot, star
حاصل کار باید شبیه به این باشد:
I am flying above the Earth.
I am in a plane, up in the sky.
When I look out the window, I can see the moon along with a star.
The star looks like a white dot.
همانطور که میبینید برای ساختن این جملات، موقعیت و سناریویی را درنظر گرفتهایم که ما به عنوان یک مسافر، سوار هواپیما شدهایم.
ریشه و شکل جدید کلمات:
کار دیگری که در این جلسات میتوانیم از معلم خود بخواهیم این است که کلمات همخانواده و همریشه را برای کلمات این جملهها پیدا کنیم. به عنوان مثال، برای fly، فعل flying هم خانواده محسوب میشود.
ما هم تمام این جملات و کلمات همریشه را روی کاغذ مینویسیم (در حین گفتگو یا بعداً هنگام دیدن فیلم ضبط شده گفتگو) تا در صورت نیاز آنها را وارد انکی کنیم.
تلفظ:
قاعدتاً تلفظ این کلمات را هم داریم چون در حین جملهسازی، معلم این جملات و کلمات را تلفظ میکند و ما هم این گفتگو را ضبط میکنیم. به علاوه الان این توانایی را داریم که تلفظ و فونتیک هر کلمهای را از دیکشنریهای آنلاین یا آفلاین و سایتهایی مانند وبستر استخراج کنیم.
بعد همینکار را تا زمانیکه این لیست کلمات تمام شود، ادامه میدهیم.
حدود سه تا شش روز بعد از این جلسه، برای هر نکته جدید داخل جملات ساخته شده، فلشکارت درست میکنیم.
دو هدف اصلی :
به طور کلی، این کار دو هدف اصلی دارد:
۱) تعامل داشتن با یک فرد خارجی، بر اساس آنچه که بلد هستیم
۲) تهیه محتوا برای فلشکارت
منظور ما از تهیه محتوا این است که به جملات و نکات و جزئیاتی برسیم که بلد نیستیم تا آنها را تبدیل به فلشکارت کنیم.
اگر سطح شما متوسط است
اگر تا این مرحله به خوبی جلو آمده باشیم، الان تقریبا در سطح متوسط هستیم. یعنی ۳-۴ هزار کلمه (و شاید بیشتر) بلد هستیم و با کلیات گرامر آشنایی داریم. در نتیجه متون ساده را میتوانیم بخوانیم یا جملات ساده بسازیم.
در جلسات iTalki، در سطح متوسط، ترجیحاً فقط برای کلمات جدید، جمله میسازیم؛ آن هم جملاتی سختتر از سطح مبتدی.
فرض کنید کلمات زیر را بلد نیستیم:
Earth, sky, up, moon, one, white, dot, star
و به کمک معلم، جملات زیر را میسازیم:
Of all the planets in the solar system, the Earth is my favorite.
I’ve never visited the moon, but I’d like to.I think I’d be able to see the stars really well from up there.
Sure, they’d still be white dots, but I’d see so many more of them!
When I was a child, my parents told me that my uncle went up into the sky when he died.
چون سطح ما مبتدی نیست، بیشتر این جملات را خودمان میتوانیم بسازیم و فقط وقتی به مشکل برخوردیم از معلم خود برای ساختن و تکمیل جملات کمک میگیریم.
مکالمه
به علاوه در این سطح، بخشی از صحبتهای ما با معلم خود با انگلیسی است بنابراین این فرآیند تبدیل به جلسه تمرین مکالمه هم میشود.
لازم است جملات کاربردی و مفیدی که لازم داریم را از معلم خود بپرسید. جملاتی مانند How do you say ____? و از او بخواهیم که آنها را برای ما بنویسد و تلفظ کند.
بعد هر کدام را که جدید و آموزنده بود تبدیل به فلشکارت میکنیم.
ریشه و شکل جدید کلمات:
در سطح متوسط انتظار میرود خودمان بتوانیم ریشه کلمات موردنظر را استخراج کنیم (موقع ساختن فلشکارتهای شکل جدید این را یاد گرفتیم) بنابراین تمرکز ما بیشتر روی ساختن جمله خواهد بود.
معنا و کاربرد دقیق کلمات مشابه:
احتمالاً برای بعضی از جملاتی که ما با برخی کلمات میسازیم، بازخوردها و اصلاحات خاصی از معلم خود خواهیم گرفت. مثلاً ممکن است به ما بگوید که در این جمله، کلمه up، رایجتر است از above و بهتر است جمله من اصلاح شود و برای هر کدام جملهای مناسبی بسازد تا آن تفاوت معنایی را برجسته کند (اگر این کار را نکرد، خود ما این را درخواست میکنیم.).
صحبت در مورد این تفاوتها و نکات ظریف و ساختن نمونه جمله برای هرکدام یکی از مفیدترین کارهایی است که میتوانیم با معلم خود انجام دهیم.
کلمات دیگر:
در حین تلاش برای بیان تجربیات خودمان برای ساختن جمله با لیست کلمات ۶۲۵ یا دو هزارتایی، به کلمات دیگری هم نیاز پیدا میکنیم (مانند کلمه planet و solar در جملات بالا).
این فرآیند هم بسیار مفید است. به طور کلی در این گفتگوها، هر وقت خواستیم داستانی را شرح دهیم و مفهومی را انتقال دهیم اما به مشکل برخوردیم، در حال رشد و پیشرفت در زمینه یادگیری زبان هستیم.
هر وقت به انتهای لیست کلمات رسیدیم، خواهیم دید که به جز ۶۲۵ کلمه و دو هزار کلمه، تعداد بسیار بیشتری از کلمات انگلیسی مناسب را یاد گرفتهایم و پایه محکمی را برای بقیه راه بنا کردهایم.
اگر بالاتر از سطح مبتدی یا پیشرفته هستید
در این سطح مطمئن هستیم که لیست ۶۲۵ کلمه پایه و دو هزار کلمه پرکاربرد انگلیسی و احتمالاً چند هزار کلمه دیگر را بلد هستیم و آشنایی خوبی با جملات و گرامر داریم.
کاری که الان لازم است انجام دهیم، ساختن جمله برای کلمات سختتر است.
باید این جملات در قالب داستانگویی و موقعیتهای فرضی جالبتوجه یاشند؛ نه جملات پراکنده و نا مرتبط مانند It is black که ماجرا و داستان مشخصی را در ذهن ما به تصویر نمیکشد..
مثلا میتوانیم از معلم خود بخواهیم تجربه خود در رابطه با جملات ما(در مثال بالا، در مورد پرواز با هواپیما) بگوید: آخرین باری که سوار هواپیما شده؛ مقصد این پرواز و غیره.
یا به همین ترتیب خود ما درباره موضوعات مورد علاقه خودمان صحبت کنیم.
در این مقطع، تمام مکالمات ما با معلم باید به زبان انگلیسی باشد. حتی اگر کلمهای را بلد نباشیم، باید به کمک کلمات دیگری تلاش کنیم آن کلمه را توصیف و تفهمیم کنیم.
به عنوان مثال فرض کنیم کلمه flying را نیاز داریم اما الان به ذهنمان خطور نمیکند. در گفتگوی زیر (بین من فرضی ME و معلم Tutor) سعی میکنیم به این کلمه برسیم:
Me: “OK, so what’s the word for when you’re not on the earth?”
Tutor: “Uhh…I’m not sure what you mean?”
Me: “Right now I’m on the earth, right?”
Tutor: “Right”
Me: “And if I was up, higher, where would I be?”
Tutor: “In space?”
Me: “I mean yes, but … let’s try this. I’m in IRAN and I want to be in USA. What do I need to do?”
Tutor: “Take a plane.”
Me: “OK awesome. Can you write that sentence down? ‘If I want to be in Paris, I need to take a plane’?”
Tutor: “OK. [Writes down and records sentence]
Me: “Now when I’m taking a plane, what am I doing?”
Tutor: “I don’t understand.”
Me: “I’m not walking, I’m not running…what am I doing?”
Tutor: “You’re flying”
Me: “Flying! That’s the word I wanted.”
حالا که به کلمه موردنظر خود (flying) رسیدیم، از این به بعد از آن استفاده میکنیم.
برای کلماتی که بلد هستیم اما آنها را فراموش کردهایم باید دقیقاً همین کار را بکنیم. این فرآیند گشتن به دنبال کلمه موردنظر، یک تمرین بسیار موثر و کارآمد برای تقویت مکالمه است.
حتی اگر معلم ما با این روش آشنایی ندارد، مسئولیت ماست که با پیگیری و مدوامت او را به این روش و کار عادت بدهیم. چون در ابتدای کار هم این خواسته خود را به او گفتهایم، احتمال اینکه در این مورد به مشکل بربخوریم، زیاد نیست. هر وقت هم احساس کردیم لازم است معلم بهتری پیدا کنیم، میتوانیم جستجو را شروع کنیم.
بر اساس تجربیات ما، حدود ۸۰% معلمها با این رویکرد راحت هستند و نیازی نیست بیشتر از ۱-۲ بار، معلم خود را تغییر دهیم.
به همین ترتیب تا آخر دو هزار کلمه پیش میرویم.
گفتگوی آزاد
اگر احساس کردید که این کار خسته کننده و زمانبر است، در میانه این مرحله (مثلاً بعد از هزار کلمه اول)، میتوانیم بحث آزاد داشته باشیم.
برای داشتن بحث آزاد هم میتوان فیالبداهه هر چیزی که به ذهنمان آمد را بگوییم؛ هم میتوانیم لیستی از سوالات جالب را آماده داشته باشیم و آنها را از معلم (یا یک دوست معمولی) خود بپرسیم و یا خود ما هم جواب آنها را بدهیم.
واضح است که برای انتقال سوالی که مدنظرمان است احتمالاً به مشکل بر میخوریم. اما قرار نیست انگلیسی ما بدون نقص و ایراد باشد. همینکه به هر روشی که شده، بتوانیم منظور خود را تا حدودی انتقال دهیم کافیست.
یکی از مزایای داشتن گفتگوی آزاد و پرسیدن سوالات جالب نزدیکتر شدن فاصله و ایجاد دوستی بین ماست.
در درس زیر، درباره شکل گیری دوستی صحبت کردهایم و لیستی از دهها سوالی که میتوانیم آنها را در گفتگوهای آزاد مطرح کنیم آوردهایم.