لایه اول دیکشنری (۶۰ کلمه) -درس هفتم

---

در درس مربوط به معرفی دیکشنری چند لایه، گفتیم که در لایه اول از دیکشنری چهار لایه، قرار است 61 کلمه پایه‌ای را یاد بگیریم.

در 16 درس اول از این مجموعه، کلمات لایه اول را به کمک تصاویر مناسب، جمله و توضیح یاد می‌گیریم.

در هفت درس قبل، تعدادی از این کلمات را یاد گرفتیم و در این درس، یادگیری آنها را ادامه می‌دهیم.

place, places, in a place, in places, is in a place, in this place, someplace, where

در این درس می‌خواهیم در مورد مکان و موقعیت لیزا، تونی و دو شی در تصویر زیر صحبت کنیم:

اول می‌گوییم لیزا در این مکان (که با نقطه چین مشخص شده) قرار دارد:

Lisa is in this place.

همانطور که می بینید از in و place برای توضیح در مورد موقعیت لیزا استفاده کردیم.
اگر بخواهیم بگوییم دو شی دیگر “در” این “مکان” هستند از جمله زیر استفاده می‌کنیم:

There are two other things in this place.

حالا بیایید بگوییم لیزا در همان جایی است که این دو چیز دیگر هستند.

Lisa is in the same place as these two other things.

البته تونی در این مکان نیست.

مطابق تصویر او در جای دیگری است.

Tony is not in this place.
Tony is in another place.

کلمه place می‌تواند پسوند s جمع بگیرد: places (مکان‌ها).

قبل از رفتن سراغ کلمات بعدی، بد نیست به یک کلمه مرتبط به place و مکان اشاره کنیم: where. از این کلمه هم در جملات سوالی (برای پرسش درباره مکان) هم در جملات غیر سوالی (برای اشاره به مکان) استفاده می‌شود.

above, is above

حالا بیایید بر اساس تصویر زیر درباره یک موقعیت دیگر توضیح بدهیم: بالا یا روی چیزی بودن

قبلاً یاد گرفتیم بگوییم لیزا داخل این چیز هست، یعنی:

Lisa is inside this thing.

حالا میخواهیم بگوییم تونی بالای این چیز هست.

بنابراین تونی بالای لیزا است.

Tony is above this thing.
Tony is above Lisa.

پس برای اشاره به بالاتر قرار گرفتن از above استفاده می کنیم.

side, sides, side of, sides of, on a side, on a side of, is on this side

حالا مطابق تصویر بالا می‌خواهیم بگوییم تونی در یک طرف از این چیز است و لیزا در طرف دیگر.

Tony is on one side of this thing.

Lisa is on the other side.

پس برای اشاره به در کنار یا در طرف چیزی بودن از on + side استفاده می‌کنیم.

قبلاً یاد گرفتیم مفهوم لمس کردن و تماس با چیزی را بیان کنیم (touch و is touching). حالا بیایید بگوییم تونی یک طرف از این چیز را لمس می‌کند:

Tony is touching one side of this thing.

---