در نوشته قبل، مشکلات روانی و رفتاری را تعریف کردیم و گفتیم ما از کلمه الگو (pattern) برای اشاره به این مشکلات اشاره میکنیم چون در واقع این مشکلات، نتیجه یک الگوی رایج و مشخص ما برای فکر کردن، احساس کردن، عمل کردن و ارتباط با دیگران هستند.
الان میخواهیم نگاهمان را به این الگوها گستردهتر کنیم و بخش بزرگتری از مشکل را ببینیم.
ما غالباً با برخی از این مشکلات خود (مانند اهمالکاری) درگیر هستیم. به این صورت که تلاش میکنیم به روشهای مختلف، کمتر کارها را به تاخیر بیندازیم و کارایی خود را بهتر کنیم. برای مثال در یک روز مشخص، کارهای بیشتر و مهمتری را انجام دهیم.
اما غالب مشکلات و الگوهای رفتاری ما، یک روی دیگر هم دارند.
کسی که اهمالکاری دارد، گاهی بسیار پر کار است و خود را بیش از حد با کار مشغول میکند.
کسی که زیاد خود را سرزنش میکند، روشهای زیادی هم برای دفاع از خودش ایجاد کرده است. یعنی خود را سرزنش میکند اما در تبرئه خودش هم ماهر است.
کسی که کمالطلب است، گاهی شلخته و عجول است.
اگر واقعاً به درون خودمان توجه کنیم، جنگ و جدل بین این بخشها را میشنویم. این بخشها، روشهای متفاوتی برای پاسخ دادن به یک موضوع و مشکل دارند. ضد همدیگر عمل میکنند برای مثال، یکی به پیش میرود (عصبانیت) و یکی عقب میکشد (سکوت). یکی سخت میگیرد (کمال طلب)، یکی آسان گیر است (شلخته).
هر کدام از اینها هم به تدریج افراطیتر میشوند چون میدانند یک قطب مخالف وجود دارد که ممکن است هر لحظه کنترل را از آنها بگیرد و اضطراب و درد زیادی را به آنها تحمیل کند.
برای مثال ممکن است به شدت کار کنیم و فرصت استراحت به خود ندهیم چون میدانیم یک اهمالکار قوی هم داریم که اگر بیاید زمان زیادی را صرف کارهای بیهوده خواهد کرد.
از طرفی همان اهمالکار هم تا بتواند از زیر انجام کارها شانه خالی میکند چون میداند یک رئیس سخت گیر وجود دارد که حتی فرصت استراحت هم نمیدهد.
در ادبیات روانشناسی به چنین وضعیتی، polarization یا قطبیت گفته میشود. یعنی در یک بعد و dimension مشخص، دو قطب (polar) در مقابل یکدیگر قرار میگیرند.
اما غالباً یکی از طرفین این تقابل، مشهود تر و دیگری پنهانتر است برای همین ما غالباً به یکی از اینها آگاهتر هستیم و در نتیجه تلاش میکنیم روی همان کار کنیم. غافل از آنکه شاید اولویت با دیگری باشد یا اساساً تا آن دیگری تغییر نکند، این یکی هم تغییر نکند.
بنابراین وقتی به این شکل polarization داریم، باید هر دو قطب را مد نظر داشته باشیم.
وقتی میتوانیم خود را بهتر بشناسیم که هر دو روی سکه و جنگ بین این بخشها و روشهای متفاوت را ببینیم. یک نقطه عطف مهم در پیدا کردن راه حل نهایی از همینجا آغاز میشود.
در نوشتههای بعد، از راه حل و درمان خواهیم گفت.
- موانع روانی و رفتاری یادگیری زبان انگلیسی (مانند اهمالکاری و بینظمی)
- مشکلات روانی یا الگوهای روانی ناکارآمد
- قطبیت و جنگ درونی ما
- حل مشکلات و الگوها، به کمک ظرفیتها
- مسیر درمانی تبدیل مشکل به ظرفیت
- دستهبندی مشکلات روان ما
- ۱) مشکلات شخصی ما
- ۲) مشکلات بین ما و دیگران
- ۳) مشکلات و درگیریهای درونی ما
- ۳) مشکلات و درگیریهای درونی ما-۱-بعد انجام کارها
- ۳) مشکلات و درگیریهای درونی ما-۲-بعد کیفیت انجام کارها
- ۳) مشکلات و درگیریهای درونی ما-۳-بعد سرزنش خود
- اطمینان به خود در زمینه انجام کارها (ظرفیت)
- انجام راحت و آسان کارها (ظرفیت)
- عزت نفس (ظرفیت)