بخش مهمی از یادگیری زبان انگلیسی، دانستن و به خاطر سپردن یک سری کلمات و اطلاعات زبانی است.
در نوشته دیگری (پنج اصل حفظ و به خاطرسپاری دائمی آموختهها) درباره نحوه صحیح به خاطرسپاری صحبت کردهایم.
اما در این نوشته قصد داریم در مورد تسلط بر این دانستهها صحبت کنیم.
تسلط بر یک زبان یعنی چه؟ وقتی میگویند کسی به زبان انگلیسی تسلط دارد، دقیقاً منظورشان چیست؟ پاسخ شما به این سوال چیست؟
تصویر ذهنی شما از تسلط میتواند اینگونه باشد:
یا ذهنیت دوست شما در مورد تسلط میتواند متفاوت باشد:
شاید بد نباشد همین الان چند دقیقه وقت بگذارید و به نظر و انتظار خودتان از تسلط بر یک زبان فکر کنید. اگر آن را بنویسید مفیدتر خواهد بود و تصویر ذهنی شفافتری از مسیری که قرار است با هم طی کنیم، خواهید داشت.
- اگر بتوانید در بحثهای اجتماعی و سیاسی، در یک گروه چند نفره انگلیسی زبان شرکت کنید، خود را مسلط میدانید؟
- اگر بتوانید از خواندن اشعار یک شاعر بزرگ لذت ببرید چه؟
- شاید هم با نشستن در کلاس مدیریت در یک دانشگاه و فهمیدن درس استاد، فکر میکنید که بر آن زبان تسلط دارید.
احتمالاً هر کسی جواب متفاوتی به این سوال خواهد داد. در واقع هرکسی در ذهن خود، تعریف متفاوتی از تسلط بر یک زبان دارد. پس شاید بهتر باشد که هر کدام از ما که قصد داریم زبان جدیدی را یاد بگیریم، از همین ابتدا، تعریف ویژه خود را از تسلط داشته باشیم؛ نه مفهوم مبهم و تعریف نشدهای که در انواع دورهها، کلاسها و سایتها آن را به ما وعده میدهند.
با هر تعریفی که برای خود داشته باشید، رسیدن به هر درجه از تسلط به تلاش مستمر و زیادی نیاز دارد. احتمالاً شما هم مثل بسیاری دیگر، احساس کرده باشید که هرچه در مسیر آموختن اصول و قواعد یک زبان پیش میروید، به جای مشخصی نمیرسید. منظور ما از جای مشخص، جایی است که در آنجا، از توانایی خود در زمینه کار با آن زبان احساس رضایت داشته باشیم.
تسلط بر رانندگی و زبان
فردی را در نظر بگیرید که تمام آموزشهای تئوریک و عملی رانندگی را دیده است اما رانندگی را آگاهانه انجام می دهد. یعنی باید تمام حواسش به کارهایی باشد که دارد انجام می دهد وگرنه نمی تواند رانندگی کند. در حین رانندگی هم نمی تواند با تلفن صحبت کند یا با یک نفر دیگر صحبت کند چون باید حواسش به مسیر باشد.
فرد مشابهی را در نظر بگیرید که کلمات و گرامر زیادی بلد است و روی مهارتهای چهارگانه زبان هم کار کرده است اما در حین خواندن یا صحبت کردن باید تمام حواسش به معنی کردن و چیدن کلمات و بررسی درستی جمله ای که ساخته و … باشد.
چنین فردی، مهارت رانندگی و زبان را دارد اما تسلط کافی را ندارد.
به عبارتی این فرد نمی تواند ناخوداگاه کارها را انجام دهد. در نتیجه سرعتش کم است و نمی تواند این کار را هم موازی با کار دیگری انجام دهد.
اما کسی که مسلط است، در حین رانندگی می تواند با تلفن صحبت کند یا به یک کتاب صوتی گوش کند.
یک فرد مسلط بر زبان هم به سرعت و به راحتی می تواند کتابی را ورق بزند و بدون اینکه درگیر کلمه و گرامر آن شود، مسغول مطالعه محتوای آن شود. موقع صحبت کردن هم می تواند بدون فکر کردن منظورش را بیان کند.
ما تا بخشی از راه یادگیری زبان انگلیسی را روی یادگیری و کسب مهارت متمرکز هستیم.
از آنجا به بعد دنبال تسلط هستیم: یعنی استفاده از آموخته ها و مهارتهای کسب شده به صورت ناخوداگاه و با سرعت مناسب.
برای مثال، تسلط در خواندن یعنی سریع و روان خواندن متونی که متناسب با سطح ما باشد؛ چه مبتدی، چه متوسط و چه پیشرفته.
بزرگترین مانع بر سر راه تسلط بر زبان: فراموشی
زمانی که بخشی از مسیر تسلط را طی میکنیم، ممکن است متوجه شویم که بخش زیادی قواعدی را که یاد گرفته بودیم، فراموش کردهایم. به علاوه، هنوز صدها و هزاران لغت دیگر باقی مانده که باید بیاموزیم و به خاطر سپاری آنها هم به اندازه همان قواعد آن زبان دشوار است.
فراموشی بزرگترین مشکل و مانع بر سر راه یادگیری زبان است. در حالت ایدهآل، بهترین روش آموزش زبان وقتی است که اصلاً فرصت فراموش کردن نداشته باشیم. یعنی در محیط و فضایی باشیم که هر روز و هر لحظه مجبور باشیم از قواعد و کلماتی که یادگرفتهایم، استفاده کنیم. اگر دوستان انگلیسی زبان داریم یا در یک کشور خارجی هستیم، فرصت این را داریم که چنین شرایطی را فراهم کنیم.
اما در زندگی روزمره در بیشتر اوقات، درگیر کار و گرفتاریهای روزانه هستیم و چنین فرصت و امکانی نداریم. نمیتوانیم برای یادگیری یک زبان، روال و برنامه عادی زندگی را خیلی عوض کنیم. بنابراین به یک راه عملی نیاز داریم تا بتوانیم یک زبان را یاد بگیریم و دیگر آن را فراموش نکنیم.
هدف ما این است که در مورد این صحبت کنیم که چه چیزی را به خاطر بسپاریم و فراموش نکنیم. در شرایطی که بدانیم چه بخوانیم و چگونه بخوانیم، بازی اصلی آموزش زبان آغاز میشود.
در ادامه تا حد امکان سعی میکنیم کتابها و منابع یادگیری زبان را رها کنیم و از منابع واقعی یعنی کتابهایی که خود انگلیسی زبانها می خوانند استفاده کنیم. تسلط واقعی بر زبان در این مرحله اتفاق میافتد. بسیار بعید است که بتوانیم در کلاس و به کمک منابع یادگیری زبان به تسلط واقعی دست پیدا کنیم.
نقشه راه تسلط بر زبان، در یک نگاه
در ابتدا، روی توانایی و مهارتهای مربوط به تلفظ (پرورش گوش و کسب توانایی شنیدن صداهای جدید و تلفظ صداهای ناآشنا) تمرکز میکنیم.
بعد ۶۲۵ کلمه پرکاربرد انگلیسی را یاد می گیریم که حدود سه چهارم کل گفتار و نوشتار هر زبانی را شامل میشود. یعنی اگر این کلمات را بلد باشیم، هر کتابی که ورق بزنیم یا هر فیلمی که ببینیم، حدود سه چهارم کلمات آن را بلد خواهیم بود.
بعد نوبت به یادگیری گرامر و لغات جدید بیشتر، -به کمک آن ۶۲۵ کلمه پرکاربرد که بلد هستیم- میرسد. در این مرحله جملات و گرامر را به روشی یاد میگیریم که بتوانیم بدون ترجمه کردن در ذهن، معنای آنها را درک کنیم و آنچه در ذهن داریم را در قالب کلمات بیان کنیم و بر زبان بیاوریم.
در مرحله آخر به صورت مستقل در مورد بهبود مهارتهای خواندن، نوشتن، گوش دادن و مکالمه در کمترین زمان و بیشترین اثربخشی صحبت خواهیم کرد.
در ابتدای مسیر یادگیری زبان، تمرکز ما بیشتر روی مهارتهای آسانتر و منفعل یعنی خواندن و شنیدن است اما در آخر مسیر بسته به ترجیح هر فرد روی مهارتهای مکالمه و نوشتن تمرکز میکنیم و روشها و ابزارهای ویژهای برای این کار بهره میگیریم.
کمبود وقت: استفاده از زمانهای مرده
یکی از اهداف اصلی ما این است که از زمان های به اصطلاح مرده (در تاکسی و صف، زمان های انتظار و غیره) استفاده کنیم. پیش فرض ما این است که کسی که یک زبان جدید یاد میگیرد، احتمالاً مشغلههای زیاد دیگری هم دارد و با کمبود وقت روبروست.
یادگیری کلمات و قواعد سخت: تکنیکهای تداعی یا نمانیک
همچنین در مواردی که با فهم یا بهخاطرسپاری مشکل داریم، از تداعی، (یادمان یا mnemonic) هم استفاده میکنیم. به کمک این تکنیکها، میتوانیم به راحتی مطالبی را که به سختی میتوان با روشهای معمولی حفظ کرد به کمک طنز، کدبندی و … به خاطر بسپاریم. به عنوان مثال، اگر با لغات چهار جهت اصلی مشکل داریم، میتوانیم تصویر و عبارت زیر -یا یک جمله فارسی- را به خاطر بسپاریم.
چرا و چگونه؟
ما در ایران فلوئنت، هم در مورد ابزارهای موثر و نحوه کار با آنها صحبت میکنیم و هم میخواهیم بدانیم که چرا این ابزارها و روشها مفید هستند. یادگیری یک زبان جدید، میتواند یکی از تجربه های لذتبخش روزانه زندگی ما باشد. در این سفر، با ذهن خود طرف هستیم، چون میخواهیم آن را تغییر دهیم.
اگر قرار است که ماهها و سالهایی از عمر خود را صرف یادگیری زبانهای جدید بکنیم، بهتر است به اثربخشی روش انجام اینکار باور داشته باشیم و آن روش را به بهترین شکل انجام بدهیم. اگر این بازی یادگیری زبان را یاد بگیریم، در نهایت موفق خواهیم شد.
هدف ما این است که کوتاه ترین مسیر را -که الزاماً مسیر کوتاهی نیست- برای رسیدن به هدفی که برای خود تعریف میکنید، به شما نشان دهیم.
تسلط بر زبان چقدر زمان میبرد؟
حال که در مورد کلمه تسلط صحبت کردیم، لازم است به موضوع زمان لازم برای رسیدن به تسلط بپردازیم. سوال مهمی که برای هرکسی ممکن است پیش بیاید این است که چقدر طول میکشد تا به یک زبان جدید مثل انگلیسی مسلط شویم؟ در نوشته بعدی، درباره این سوال و پاسخ آن صحبت میکنیم.
تسلط چه چیزی نیست؟
مفهوم تسلط، عملکرد خوب را تداعی می کند برای همین ممکن است آن را با فاکتورهای دیگر مربوط به عملکرد خوب اشتباه بگیریم.
در بخش قبل، گفتیم که تسلط چیست. اینجا می خواهیم بگوییم که تسلط چه چیزی نیست.
- تسلط به معنی دانستن تعداد زیادی کلمه، گرامر و نکات زبانی نیست:
- یک نفر ممکن است مبتدی باشد (مثلاً ۱۰۰۰ کلمه و ۳۰ نکته گرامری بلد باشد) اما به آن مسلط باشد. یعنی این کلمات و گرامر را با سرعت و به صورت ناخوداگاه به کار بگیرد.
- از طرفی، یک نفر ممکن است ده هزار کلمه و گرامر پیشرفته را هم بلد باشد اما نتواند به راحتی یک مکالمه ۲۰ ثانیه ای انجام دهد یا نتواند به صورت روان وسریع یک متن ساده را بخواند.
- تسلط به معنی به کار بردن کلمه دقیق در زمان و مکان مناسب نیست:
- یک نفر ممکن است جملهاش ایراد گرامری داشته باشد اما منظورش را راحت و سریع انتقال دهد.
- ما در زبان مادری مان هم به همین شیوه عمل کنیم. یعنی ممکن است علی رغم داشتن تسلط، ایرادات نگارشی یا دستور زبانی داشته باشیم.
تسلط یعنی استفاده راحت، سریع و ناخوداگاه از زبان.
برای هر کدام از چهار مهارت، استفاده، معنی متفاوتی دارد:
- خواندن سریع و روان یک متن و فهمیدن آن
- فهمیدن راحت صحبت یک نفر یا یک فایل صوتی
- صحبت کردن طبیعی و سریع بدون فکر طوریکه طرف مقابل آن را به راحتی بفهمد
- بیان آنچه در ذهن دارد سریع و بدون مکث طولانی
کسی که مسلط است، از چیزی که بلد است به بهترین شکل استفاده می کند اما ممکن است یک نفر کلمات بسیار زیادی بلد باشد یا تمرینات زیادی را انجام داده باشد ولی نتواند در عمل به خوبی از آن استفاده کند.
برای مثال، میتواند تا یک میلیون بشمارد اما اگر هنگام خرید، عدد ۳۹۹ را روی یک کالا ببند ولی نتواند آن را سریع بیان کند یا متوجه مقدار آن شود، این یعنی تسلط کافی ندارد.
کسی که تسلط دارد، در حین به کار بردن زبان، از نظر روانی آرام و با اعتماد به نفس است.
تسلط برای تعامل
تسلط بیشتر از هر چیزی در تعامل نمود پیدا می کند. کسی که مسلط است می تواند با یک آدم دیگر به راحتی صحبت کند (تعامل صوتی) یا با او چت کند (تعامل کتبی). این تعامل میتواند فیزیکی یا دیجیتال باشد (صحبت رو در رو یا چت ویدئویی).
این تعامل، دو بخش دارد:
1) فهمیدن آنچه طرف مقابل میگوید یا مینویسد.
2) بیان صحبتهای خودم.